:?: دستاشو مشت كرده بود :?:
:?: پرسيدم تو مشتت چيه :?:
:?: گفت خودت نگاه كن :?:
:?: دستاشو گرفتم و آروم باز كردم... :?:
:?: توي دستاش چيزي نبود گفتم چيزي نيست كه :?:
:?: دستامو كه تو دستش بود محكم گرفت و فشرد... :?:
:?: گفت نبود ولي حالا هست. :?:
:?: دستام گرم شد... و او لبخند زد. :?:
__________________
•.♥قاصدک
بگو بی قرارشم...
... نه راستش را نگو
بگو سراغش را از پروانه ها می گرفتم
نگویی با پروانه ها مهربانم
حسودیش می شودها
آهای با توای قاصدک
گوشهایت با من است یا نه؟
بهش بگو... ♥.•

_________________________________

نظرات شما عزیزان:

ستایش

ساعت20:59---22 شهريور 1390

- [ایمیل]

وبت عالیه ارمین عالیه عالی خسته نباشی عزیزمپاسخ:ممنونم ، خیلییییییییییییییییی
پاسخ:ستایش جان خیلی ممنونم ازت خییلیییی بهم لطف داری خوشحالم کردی عزیزم.ممنون:)

ستایش

ساعت20:58---22 شهريور 1390

[وب سایت] - [ایمیل]

وبت عالیه ارمین عالیه عالی خسته نباشی عزیزمپاسخ:ممنونم خیلییییییییی

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: